احمد حکیمی پور
دفاع از تداوم مشی اصلاحطلبانه حزب؛ عقلانیت در برابر شعارزدگی
از من خواسته شده در دفاع از حفظ و تداوم مشی اصلاحطلبانه حزب، چکیده دلایل خود را ارائه کنم.
یک. اگر به سوابق مصاحبهها و مواضع من از سال ۱۳۷۸ نگاه شود، مشخص است که از تندترین منتقدان جریان اصلاحات بودهام. اساساً کلید نقد درونجریانی اصلاحات را برای نخستینبار حزب ما زده است. اما نقد اصلاحطلبان بههیچوجه به معنای نادرستی راه اصلاحطلبی نیست. اصلاحطلبی، پیش از آنکه صرفاً یک تئوری یا مشی سیاسی باشد، روشی برای عمل سیاسی است؛ روشی که ویژگیهایی چون صداقت، پاکدستی، پاسخگویی، مردمداری و قانونگرایی را در خود دارد.
تمام سخن من این است که انقلاب، اصلاح، جنبش، کودتا یا شورش، همگی اشکالی از تحول اجتماعی و سیاسیاند، اما صرفِ «تحولخواهی» بهتنهایی یک مشی سیاسی محسوب نمیشود. پرسش این است که کدام نوع تحول مدنظر است؟ اصلاحطلبی نیز گونهای از تحولخواهی است که میتواند در قالبهای رادیکال، میانهرو یا محافظهکارانه بروز کند و نمود آن در اهداف و عملکرد احزاب اصلاحطلب دیده میشود.
دو. همانطور که اشاره شد، مفهوم «تحولخواهی» در دانش سیاسی تعریف علمی و دقیق ندارد. در سالهای اخیر در فضای عمومی ایران رایج شده، اما بدون شاخصهای مشخص است. بسیاری از مواردی که دوستان تحت عنوان تحولخواهی مطرح میکنند، در حقیقت همان اصلاحطلبی است، فقط در شکل رادیکال آن. اگر امروز اصلاحطلبان مورد نقد هستند، نباید در پی تغییر نام و قلب معنا برآییم. حزب هنگام تعیین رویکرد باید مراقب باشد دچار جوّزدگی و شعارزدگی نشود. مفاهیم باید شفاف، سنجشپذیر و علمی باشند.
تحولات اجتماعی و سیاسی در جوامع، معمولاً به چند نوع تقسیم میشوند و بلافاصله پس از واژه «تحول»، باید نوع آن مشخص شود: تحول انقلابی، اصلاحی، کودتایی، جنبشی یا شورشی. هر یک تعریف و مرز خود را دارد و البته بسته به شرایط جامعه و واکنش حاکمیت، میتواند به دیگری تبدیل شود. اخیراً مفهوم «انقلاب مخملی» نیز به این تقسیمبندیها اضافه شده، هرچند هنوز در حال تئوریزه شدن است تا تمایز دقیق آن با سایر اشکال تحول روشن شود.
اینکه بنیانگذاران حزب در بدو تأسیس، مشی اصلاحطلبی را برگزیدند، حاصل سالها مطالعه، گفتوگو و بهرهگیری از تجربه تاریخی تحولات سیاسی ایران بود؛ تلاشی برای غلبه بر «بدبیاری تاریخی» و تراز منفی کنشگری سیاسی در کشور. چکیده این مباحث در جزوه «چرا ما هستیم» (فلسفه وجودی حزب) در کتاب پندار حزب آمده است.
سه. نتیجهگیری:
۱. عمل سیاسی در یک حزب یعنی یافتن مخرج مشترک میان شرایط عینی جامعه و توان واقعی تشکیلات.
۲. سیاستورزی درست، تنها با سه مؤلفه عقلانیت، واقعبینی و نتیجهگرایی محقق میشود.
۳. در یک حزب ملی و سراسری، سه اصل منافع ملی، وحدت ملی و امنیت ملی همیشه باید در اولویت باشد.
۴. سیاست، عرصه مطلقگرایی و نبرد حق و باطل نیست، بلکه میدان تحقق ممکنات در دنیای نسبیات است.
۵. در سیاست، «سگ زنده بهتر از شیر مرده است».
۶. استراتژی موفق، هدف کوچک و تلاش زیاد است.
بر اساس این اصول، حدود پانزده معیار برای حفظ تناسب و تعادل در کار تشکیلاتی تدوین شده است که باید استراتژی، خطمشی و برنامههای حزب با رعایت آنها طراحی و اجرا شود.
بنابراین در تعیین رویکرد آینده، باید ضمن پایبندی به اصول «تناسب تشکیلاتی» (توضیح دادهشده در کتاب درسگفتارهای آموزش حزبی)، مسیر پرهزینه، افتخارآمیز و تجربهشده حزب را ادامه دهیم. این مسیر همان اصلاحطلبی صادقانه و مسئولانه است؛ اصلاحطلبیای که هم بر نقد درونجریانی جبهه اصلاحات پافشاری دارد و هم از عقلانیت و واقعگرایی در سیاستورزی فاصله نمیگیرد.