داریوش محمدی
ضرورت بازتعریف اصلاحطلبی در شرایط کنونی ایران
هموندان گرامی، واقعیت این است که گفتمان اصلاحطلبی هنوز در جامعه ما طرفدار دارد، اما شکل امروز آن — شعاری، سطحی و بدون پرداختن به علل بحرانها — دیگر پاسخگوی نیازها و انتظارات مردم، به ویژه نسل جوان، نیست. ما در یک مرحله حساس تاریخی قرار داریم و اگر تصمیمهای درست، عاقلانه و شجاعانه نگرفته شود، پیامدهای انفعال ممکن است غیرقابل جبران باشد.
بنابراین، اصلاحات نیازمند بازتعریف است؛ بازتعریفی که شامل اهداف روشن، روشهای عملیاتی برای دستیابی به آنها و تطبیق با شرایط و مطالبات امروز جامعه باشد. اصلاحطلبی دهه هفتاد دیگر پاسخگوی جامعه امروز نیست و بسیاری از فعالان جوان، تعلق و عرق سیاسی به آن ندارند.
محورهای بازتعریف اصلاحطلبی در شرایط کنونی:
۱. حقوق اقلیتها و فعالیت اتنیکها: این فعالیتها باید تحت چارچوب حقوق شهروندی به رسمیت شناخته شوند و اعتراضهای مشروع مردم در برابر تمرکزگرایی پذیرفته شود.
۲. حقوق زنان: گفتمان اصلاحات باید با محوریت مطالبات و دغدغههای زنان امروز بازخوانی شود، نه نسخههای گذشته.
۳. محیط زیست: بحرانهای زیستمحیطی و پیامدهای مخرب آن باید در هسته اصلی اصلاحات قرار گیرد.
۴. شناخت جامعه: فعالان سیاسی و روشنفکران تحولخواه باید جامعه متکثر خود را بهصورت عمیق بشناسند؛ نیازها، شرایط فرهنگی، معیشتی، جغرافیایی، باورها، جنسیت، اقتصاد و حتی نگاه جامعه به انسان و حقوق فردی و جمعی باید تحلیل و در سیاستورزی لحاظ شود.
تجارب تاریخی نشان داده که فرصتهای تحول، از مشروطیت تا ملی شدن نفت و دوران بختیار، از دست رفته است. موفقیت افرادی مانند دکتر پزشکیان نیز نتیجه یک قرن فعالیت ضدتبعیض و تلاش ساختاری است که نیاز به صبر و استمرار دارد.
در باب تحولخواهی، لازم است هدف و دامنه آن روشن شود. آنچه برخی هموندان در نظر دارند، نوعی براندازی است، در حالی که ما یک حزب قانونی هستیم و سیاستورزی باید در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی انجام گیرد. نقد و ارائه راهکارها باید تابع کلیت نظام و با هدف اصلاح باشد.
با توجه به تجربه خروج از جرگه اصلاحطلبان، فرصت ایجاد مسیر سوم برای تئوریزه کردن راهکار جایگزین از دست رفته است؛ بنابراین، نخستین گام، آسیبشناسی و تحلیل این مسیر ناکام است.
در شرایط فعلی، اصلاحطلبی ناگزیر بهترین گزینه نیست، اما عاقلانهترین و کمهزینهترین راه است. حزب ما با نقد مسیر پیموده شده و تمرکز بر بازتعریف مرحله نوین اصلاحات، میتواند اثرگذار باشد. جامعه ما متکثر است و شناخت تکبعدی کافی نیست؛ نیازمند فهم عمیق، تحلیلی و جامع هستیم.
نتیجهگیری:
فرصت بیپایان برای شروع کنشگری خردمندانه در چارچوب اصلاحات نداریم. اکنون زمان عمل، بازتعریف و تطبیق اصلاحات با نیازهای واقعی مردم و جامعه است، تا از انفعال تاریخی جلوگیری شود و مسیر تحول پایدار و قانونی هموار گردد