علی مجدم
چرا مردم تغییری حس نمی کنند؟
امروز ایران با انواع معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی مواجه است. كارشناسان در بسیاری از موارد درك خوبی از این معضلات و علت آنان داشته، راه حل هایی ارائه می كنند. اما این پیشنهادات مورد استقبال مقامات قرار نمی گیرند، گویی آنان علاقه ای به شنیدن آن راه حل ها ندارند. از این رو مشكلات به مرور به بحران تبدیل شده و بحران ها رفته رفته عمیق تر و شدیدتر می شوند. سوال این است كه چرا مقامات با وجود اطلاع نسبی از بحرانها، راه حل هایی را كه در اكثر موارد درست است، دنبال نمی كنند و همچنان به راه حل های وصله پینه ای علاقه نشان می دهند؟
به نظر می رسد علت مهم عدم استقبال از این پیشنهادات این است كه از دیدگاه مقامات این پیشنهادها، انقلابی بوده و منجر به تغییر در ساختار قدرت(نسبت به گذشته) و جابجایی های نسبی در مناسبات حاكم می شوند و این امر مطلوب آنان نیست.
در حوزه فعالیت های اقتصادی نیز، وضعیت مشابهی قابل ترسیم است. بسیاری از تصمیمات بنگاه ها و محدودیت های آنان به دلیل انتخاب های گذشته صاحبان بنگاه هاست. تصمیماتی مانند اخذ وام همراه با شرایط خاص، نوع فعالیت، نوع خط تولید، قراردادهای منعقده، شركای تجاری و امثال آن موجب شكل گیری مناسباتی می شوند كه به راحتی نمی توان آنان را تغییر داد.
در سطح كلان تصمیم گیری های كشوری نیز همین قاعده حاكم است. نرخ ارز ترجیحی، نرخ بهره دستوری، قیمت گذاری ها و دخالت های مكرر دولت موجب شكل گیری مناسبات گسترده ای شده و رانت های بزرگی در این ارتباط شكل گرفته و ذینفعان بسیاری از این طریق به منافع كلان رسیده اند.
بنابراین تصمیمات دیروز ما موجب مناسباتی شده كه بر هم زدن آن با منافع افرادی زیادی گره خورده است و از این رو با مقاومت روبرو می شود. چنانچه تصمیمات امروز ما نیز محدویت های فردا را رقم می زنند. نهادگرایان، اصطلاح وابستگی به مسیر را برای توصیف چنین وضعیتی به كار می برند. از این منظر، یكی از دلایل مهم ناكارآمدی مبارزه با فساد نیز وابستگی به مسیر و منافعی است كه در مناسبات جدید شكل گرفته كه بر هم زدن آنها یك عمل انقلابی محسوب شده و دارای هزینه است. از این رو به جای برهم زدن ساختار فاسد و بستر فساد زا، توجه به برخورد با برخی از فاسدان در دستور كار قرار می گیرد.