مریم کوشکی
لزوم اجماع بر سر منافع ملی
لزوم اجماع بر سر منافع ملی
نویسنده: کوروش الماسی
کتاب مجموعه مقالات لزوم اجماع بر سر منافع ملی در مورد ویژگی منافع ملی بیان شده است.
در سالهای اخیر واژه منافع ملی را از فعالین سیاسی زیاد شنیدهایم و هر کدامشان هم استنباط خاصی از این واژه و مفهوم دارند. مقالات این کتاب در فاصله سالهای 1395 تا 1399 در روزنامههای مختلفی نظیر شرق، آرمان، ابتکار، همدلی... به چاپ رسیده است.
بخشهای این کتاب شامل:
بخش اول: در مورد هویت ملی
بخش دوم: منافع ملی
بخش سوم: انسجام ملی
بخش چهارم: اقتدار ملی
بخش پنجم: امنیت ملی
اندیشهها از هر نوعی، از جمله اندیشههای سیاسی باید در یک بازه زمانی مشخص منجر به حصول نتایج ملموس و قابل ارزیابی برای صاحب، صاحبان یا مخاطبان اندیشه شوند. اندیشههایی که بعد از گذشت دههها، تغییر یا تحول ملموس و قابل ارزیابی در شرایط زیست عینی صاحبان یا مخاطبان اندیشهها ایجاد نکنند، ناگزیر باید کنار گذاشته شوند. شاید سادهترین تبیین خنثی بودن یا ناکارآمدی اندیشههای سیاسی این باشد که اندیشه ناکارآمد برآیند تشخیص غیرواقع بینانه میدان عمل یا حاصل اذهان غیرصادق هستند. دموكراسی، معطوف به یک شیوه خاص حکمرانی است. در دورههای گوناگون تاریخی انواع حکومتها (فرد، سلطان یا شاه، حکومت گروهی، طبقاتی، جمهوری، حکومت الهی و حکومت دموکراسی) مدیریت کلان سیاسی جوامع گوناگون را برعهده داشتهاند. روشهای گوناگون حکمرانی به منظور تحقق اهداف گوناگون انسانی و اجتماعی متناسب با شرایط زمان و مکان، تدبیر، تدوین و اجرا میشوند.
دموكراسی، آنگونه که در برخی کشورهای توسعه یافته اعمال میشود مبتنی بر شرایط و شهروندِ خاص است. منظور از شرایط و شهروندِ خاص، تولید و پذیرش یک سری اندیشهها پیرامون چیستی انسان، جامعه و جهان مادی توسط شهروندان است به عنوان مثال دموكراسی برایند فضای فکری است که در آن زمین را مسطح نمیبیند و معتقد به حیات دوباره «بودیسمی» نیست کهکشانها را هفت طبقه نمیبیند انسان را صاحب اراده مبتنی بر عقل و شعور و خرد مستقل میبیند، جامعه (زیست اجتماعی) را «محصول خرد جمعی» به منظور تحقق نیازهای مشترک انسانی و اجتماعی یکایک شهروندان تحت حمایت حاکمیت میداند، اهداف سیاسی را از شرایط عینی زمان و مکان مشخصی و نه از وقایع تاریخی قرون پیشین اقتباس میکند.
اهداف انسانی را ملموس و قابل ارزیابی میداند و نه برخی اهداف غیرقابل دسترس و غیرقابل فهم که از تولیدات اذهان افراد سوداگر و فاقد صداقت است و اینکه در کشورهایی که دارای دموكراسی بومی هستند درک کاربردی و روشنی از چیستی انسان، چیستی و چرایی زیست اجتماعی، اهمیت حیاتی اخلاق اجتماعی، چیستی و ریشههای عینی حاکمیت، فهم لزوم اتکای حکمرانان به نظر مساعد شهروندان، اینکه چرا روابط خارجه سودمند باید در راستای تحقق منافع ملی باشد؛ دارند.
تبیین مطلوب منافع ملی بسیار پیچیده و عمیقتر از توان این موجز است بنابراین، تنها تلاش میشود به تصویری کلی از چیستی و ضرورت منافع ملی به عنوان بنیاد حکمرانی پایدار، کارآمد، کم هزینه ومقتدر اشاره شود. چهار دهه است که برخی اذهان خلاق وعالم مطلق که خود را تئوریسین اصلاحطلب، اصولگرا، چپ، راست و ... مینامند در حال پختن و ارائه انواع راهکارها، طرحها و راهبردهایی برای حل و فصل انواع چالشهای اجتماعی و سیاسی هستند. اما واقعیت عینی حاکی از این است که با وجود این همه به اصطلاح تئوریسینهای مدعی، زیست بخش قابل توجهی از شهروندان ایران زمین به صورت بیسابقهای فلاکت بار است.
و اینکه منافع چیست؟
به بیان بسیار کلی منشأ مفهوم منفعت، نیاز است. میتوان نیازهای انسانی را به سه دسته تقسیم کرد:
1-نیازهای فیزیکی؛ غذا، لباس، خواب، مسکن، امنیت و...
2-نیازهای روان شناختی؛ احساس تعلق، شادی، مفید بودن، درک امور، احترام، آسیبگریزی و...
3-نیازهای اجتماعی؛ همکاری، همزیستی؛ زیست منظم، قانون مداری، اعتماد، امنیت، عدالت، اخلاق و...
نیازهای فیزیکی و بخشی از نیازهای روانشناختی را میتوان نیازهای ثابت و نیازهای اجتماعی و بخشی از نیازهای روانشناختی را میتوان نیازهای متغیر تلقی کرد. ثابت به این معنی که نیازها ارتباطی با زمان، مکان و شرایط محیطی، اجتماعی ندارند. متغیر به این معنی که این نیازها برآیند مستقیم زمان، مکان و شرایط محیطی، اجتماعی هستند.
بنابر تعریف بسیار ساده فوق، منافع ملی معطوف به نیازهای گوناگون تعدادی انسان(ملت) است که در یک منطقه جغرافیایی با مرزهای تعیین شده زیست میکنند. از آنجا که هیچ فردانسانی و زمینی فقط به اتکای امکانات و توانایی خود نمیتواند نیازهای حیاتی خود را تأمین کند، بنابراین به ناچار باید با دیگر افراد همکاری و هماندیشی کند.
با در نظر گرفتن شرایط بسیار بغرنج داخلی، آشفتگیهای منطقهای و تحولات سریع و ریشهای جهانی، آنهایی که صادقانه عاشق ایران هستند برای حصول مدیریت کم هزینه تنها یک مسیر پیش رو دارند:«تشکیل شورای عالی منافع ملی». شورای عالی منافع ملی محلی برای اجماع نظر و تدوین تعریفی از چیستی و ضرورت منافع ملی به عنوان بنیاد حکمرانی کارآمد، کم هزینه، پایدار و مقتدر خواهد بود.
شاید اصلی ترین ملزومات توسعه ملی و پیشگیری از انواع بینظمیهای اجتماعی (از جمله ناآرامیهای اخیر) پذیرشی بیقید و شراط این واقعیت، توسط همه وطن دوستان، اهالی انتخاب و انتصابی، است که در عرصههای گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، روابط خارجه و... کشور دچار چالشهای بسیار جدی است. اینکه چالشها را دستمایه تخریب جناح رقیب قرار دهیم خطای آشکار خواهد بود. اینکه باید بپذیریم آرمانها، اهداف و برخی باورها و نگرشها نخبگان رسمی غیررسمی به امور داخلی و خارجه آنگونه که میخواستیم موفق نبودهاند و باید تعدیل و بروزرسانی شوند. پر بیراه نیست که اگر گفته شود، عدم صداقت، اراده، آینده نگری و توانایی علمی بخش قابل توجهی از سیاست ورزان انتصابی و انتخابی، ریشه بیشتر چالشها از جمله ناآرامیها اخیر (اشاره به اعتراضات سراسری دارد که در دی ماه سال 1396 در اعتراض به گرانی رخ داد و منجر به کشته شدن تعدادی از هم وطنان گردید) در کشور است.
در خصوص این کتاب مصاحبهای با نویسنده کتاب ترتیب داده شده است که نظرات و توضیحات جناب کوروش الماسی در مورد منافع ملی، بخوانیم.
در خدمت جناب کوروش الماسی نویسنده، روزنامه نگار، تحلیگر سیاسی، دغدغهمند شرایط نامطلوب مملکت هستیم.
باتشکر که وقت خود را در اختیار حزب اراده ملت قرار دادید.
هدف شما از نوشتن کتاب لزوم اجماع برسر منافع ملی(مجموعه مقالات) چه بوده است؟
ما در یک جامعه بسیار پرچالش و غیر عقلانی داریم زندگی میکنیم به عنوان یک پژوهشگر سعی کردم تمام حرفایی که میگویم ساختارمند و فرایندمند نگاه کنم. اینگونه نبود که موضوع منافع ملی در ذهنم خطور کرد و شروع کردم راجع به آن نوشتند اول با افرادی که برخورد میکردم، وقایع را که میدیدم حس میکردم وقایع عقلانی هستند سعی کردم به واسطه اینکه تحصیلات من فلسفه است سعی کردم به جای پرداختن به ظواهر به جای اینکه دنبال مقصر بگردم سعی کردم ریشهها را بفهمم در رابطه با درک ریشهها، ریشههای انواع و اقسام چالشهایی که وجود دارد، ساختار مدیریت سیاسی را در جزئیات تجزیه و تحلیل کردم اصلاً کشور چیه؟ انسان چیه؟ چون تمام اینها به عنوان یک ساختار به هم متصل است.
چون تمام اینها به عنوان یک ساختار به هم مرتبط هستند. بعد شما وقتی میروید پیش پزشک به محض اینکه شما میگویید دستم درد میکند پزشک یک تصویر ساختاری از آناتومی دست در ذهن پزشک ظاهر میشود بعد سعی میکند که منشاء درد را تجزیه و تحلیل بکند و این درد از کجا میتواند باشد و به کجا میتواند برود؟ بر این مبنا به این نتیجه رسیدم که ریشه تمام چالشهای اجتماعی مدیریت کلان کشور در حوزه اقتصاد، فرهنگ، سیاست، روابط خارجی همه چالشهایی که ما داریم مسؤول مستقیم آن مدیریت کلان سیاسی کشور است بعد آمدم بفهمم که اصلاً این ساختار چیست؟ با توجه به اینها مقاله انواع ساختارهای حکمرانی را نوشتم.
تمام سخنانم تا به اینجا مقدمهای برای رسیدن به بحث منافع ملی است پس اگر بخواهم پاسخ شما را بدهم ما از بطن پیدایش جوامع بشری تا به امروز سه نوع ساختار حکمرانی داشتیم صرف نظر از ظواهر، ما ساختمانهای مختلفی داریم که ظواهر مختلفی دارند ولی چارچوب و اسکلت آنها یکی است و از یک منطق پیروی میکنند.
از بطن جوامع اولیه تا عصر روشنگری که در اروپا اتفاق افتاد، ساختار حکمرانی مبتنی بر منافع، خرد و اراده یک اقلیت یا یک فرد بود از عصر روشنگری به بعد تحولات علمی بویژه در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی که رخ داد یک نظم جدید ایجاد شد نظم جدید، مبتنی بر منافع، اراده و خرد جمعی یا (ملی)، پس دو نوع ساختار حکمرانی در سرتاسر جهان میشود. شکل سوم ساختار حکمرانی حکومتهای دست نشانده که برای بقاء و ظهور و تداومشان وابسته به حمایت کشورهای بیرونی است. اگر بخواهیم تمامی حکومتهای موجود از ابتدای ظهور تا به امروز را در این سه دسته بگنجانیم. پس بر اساس آن چیزی که در کل موارد نوشتم و بر اساس این چیزی است که گفتم.
نوع دوم حکمرانی مبتنی بر منافع، خرد و اراده جمعی است منافع ملی نوع اول و نوع دوم حکمرانی مبتنی بر اراده و منافع اقلیت. پس اگر در چارچوب این سه ساختار دقت کنیم انواع و انبوه چالشهای اجتماعی که وجود دارد، ریشه و دلیل آن این است که ساختار مدیریت کلان مبتنی بر منافع و خرد یک اقلیت است. من سالیان سال است که سعی میکنم این نوع ساختار را ارائه بدهم. که اگر قرار است هیچ کس نمیتواند!!!، چون نوع ساختار حکومت تابع اهداف حکومت است پس اهداف، ساختار عملکرد، رابطه علت و معلولی با هم دارند هیچ کس نمیداند هیچ ذهنی، هیچ نیرویی نمیتواند عملکرد حاکمیت را تغییر بدهد مگر این که ساختار تغییر کند ساختار زمانی تغییر میکند که اهداف تغییر پیدا کنند، پس این رابطه علت و معلول دار کاری به اینکه من چه فکر میکنم شما چه فکر میکنید یکی دیگر چی فکر میکند ندارد. در این راستا تلاش کردم که این را ترویج کنم که اگر کسی قرار است اگر واقعاً میخواهیم اگر اذهان میهندوست و وطن پرست وجود دارند که صادقانه میخواهند کاری بکنند مسیر تغییر، مسیر حل و فصل انبوه و انواع چالشهای اجتماعی، با تغییر اهداف ساختار هم تغییر میکنند یعنی الزاماً نیاز نیست مثلاً انقلابی بشود یا خشونتی رخ بدهد با تغییر اهداف ساختار هم تغییر پیدا میکنند عملکردها هم تغییر پیدا میکنند پس این بحث منافع ملی چیزی است که در نوشتههای خودم زیاد نوشتم «ما اندیشهها را کشف میکنیم خلق نمیکنیم» این که من یک توانایی خاصی داشته باشم چیزی خلق کنم که هیچ کسی تا حالا بهش نرسیده باشد. نه ما تو یک محیط خاص زندگی میکنیم، محیط را درک میکنیم و بر اساس آن درک یک روابط را درک میکنیم روابط و عناصر گوناگون محیط را درک میکنیم آن روابط را در قالب فرمول یا نظریه ارائه میدهیم. پس بحث منافع ملّی که محور تمام نوشتههای من این است که ما اگر میخواهیم مشکلات اجتماعی خود را برطرف کنیم فرض کنیم یک راه بیشتر ندارد چیزی که الان تو کشورهای توسعه یافته به اصطلاح هست ساختار حکمرانی بر سه پایه است. حکومت ابزار تحقق قانون اساسی است. قانون اساسی نقشه یا برنامه راه تحقق منافع ملّی است هیچ چیز دیگری ندارد حکومت قانون اساسی و منافع ملّی دو تا قانون اساسی دو تا ویژگی برجسته دارد یعنی اگر خیلی مختصر و مفید بخوایید قانون اساسی را توضیح بدهید، قانون اساسی یک: نقشه راه تحقق منافع ملی جمعی است. دو: قانون ویژگی قانون اساسی این است که قدرت را از اراده آدمها جدا میکند از اراده افراد جدا میکند اگر این را بپذیریم که دارد اجرا میشود پس ما تو کشورمان قانون اساسی نداریم قدرت از اراده آدمها جدا نیست. بحث منافع ملّی جمع بندی خلاصه:« مسیر و راهی است که ما میتوانیم از این طریق انواع و انبوه چالشهای اجتماعی در عرصههای مختلف را مدیریت و کنترل و حل و فصل کنیم به جز این دنیایی که ما داخل آن زندگی میکنیم به این شکل که هست هیچ راه دیگری وجود ندارد هر راهکار دیگری مقطعی و پرهزینه خواهد بود».
در نوشتههایی که شما مینویسید (کتاب یا مقاله) خودتان را چقدر بدهکار واقعیت بیرونی میدانید؟ برای این مشکلاتی که میفرمایید چارهای هست؟
علم یعنی درک ساختارمند پدیدهها، امور و شرایط. درک ساختارمند به درک علمی پدیدهها صرف نظر از مکان، زمان و فرد آزمایشگر همه به یک نتیجه میرسند. پس این بحث منافع ملّی هست درک علمی به معنی درک ساختارمند پدیدهها و امور هست شما هم به همین نتیجه میرسید.
باز میگوییم که ایده آل خیلی از نخبگان ما کشورهای توسعه یافته هستند. پس چیزی که قبلاً گفتم ما اندیشهها را خلق نمیکنیم کشف میکنیم اندیشههای انسانی در تعامل با محیط پیرامون تولید میشود این نیست که من چشم هایم را ببندم و همینجوری فکر تولید کنم.
خواندن این کتاب را به چه کسایی پیشنهاد میدهید؟
تمام کسایی که دغدغه تغییر شرایط را دارند. حقیقتاً قبل از این که شروع کنم به یادداشت نوشتن در روزنامهها به این فکر افتادم کتاب بنویسم. بعد این یک مجموعه مقالات را نوشتم من میتوانم در ذهنم یک ساختار داشته باشد؛ شاید یکی باید خیلی به موضوع تسلط داشته باشد که بتواند این مقالات را به هم متصل کند و ساختار را درست کند اما دیدم که کتابخوانی قشر خیلی کوچیکی دارد، یک اقلیت خیلی کوچکی هستند که وقت میگذارند به دلایل مختلف کتاب بخوانند ولی گفتم که یادداشت نوشتن زودتر و وسیعتر اندیشهها را ترویج میدهد به این دلیل گفتم که نوشتن یادداشتها کاربردیتر و سودمندتر است پس هر کسی که صادقانه دغدغه تغییر شرایط اجتماعی را دارد این کتاب و این نوع اندیشهها به دردش میخورد چون تنها راه همین است به جز این هیچ راه دیگری وجود ندارد.
باید مبتنی بر آن ساختار حکمرانی که گفتم یعنی مثلاً ایدهآلی که خیلی از وقتها نخبگان ما میگویند دموکراسی است که دموکراسی و لیبرالیسم و این صحبتها... لیبرالیسم، دموکراسی، حکمرانی مبتنی بر قانون اساسی است، قانون اساسی همان دو تا ویژگی که من گفتم دارد، نقشه راه، طرحهای منافع ملی دارد ولی اتفاقی که نخبگان ما بهآن نرسیدند مثلاً ما اپل وارد میکنیم پشت یک ماشین بنز و تویوتا وارد میکنیم ولی خودمان نمیتوانیم تولید کنیم این ایدهها داخل نوشتههای من زیاد است و تأکید کردم اندیشههای وارداتی این بحث دموکراسی هم دقیقاً یک ایده وارداتی است نه بومی شده، نه ریشههای آن درک شده مثلاً گفتیم که حکمرانی مبتنی بر قانون اساسی محصول تحولات علمی که در قرن 15 تا 18 اروپا رخ داد در این تحولات چه اتفاقی افتاد؟ چه شد؟ کمتر کسی به این مسائل میپردازد.
در عصر روشنگری که یکی از اولین اندیشمندان آقای فرانسیس بیکن انگلیسی بود گفت: «برای حل مشکلات اجتماعی آدمها نباید در آسمان نگاه کنند باید پیرامون خود را نگاه کنند». چکیده عصر روشنگری این است حدود ده پانزده بیست تا اندیشمند برای اولین بار یک تعاریف جدیدی از چیستی انسان و محیط پیرامون او ارائه دادند این تعاریف بستر یا مبنای رفتار جدید اجتماعی شد این رفتار برای تنظیم رفتار نیاز به قوانین جدید شد که قوانین مبنای بستر قانون اساسی شد اینها را ما در ایران نداریم در نخبگان خود نداریم پس هرکس که دغدغه تغییر شرایط کشور را دارد تنها راه این است که منافع ملی را بخواند.
با توجه به این صحبتی که کردید و اینکه فلسفه خواندید و دیدتان نسبت به بقیه شاید متفاوتتر است نظرتان در مورد جامعه نویسندگان کشورمان چیست؟
من یک مطلب به این عنوان دارم «مبانی انقراض تحزب». بنیادیترین و یگانه منشاء تمامی مشکلات اجتماعی ما در همه عرصهها خرد جمعی و خرد جمعی در کشورهای جهان سوم از جمله ایران متولد نشده است. درک خرد جمعی درک ساختارمند پدیدهها است ما وقتی کاربرد یک وسیله را بدانیم از آن وسیله اشتباه استفاده نمیکنیم به همین راحتیها درک خرد جمعی که میشود درک ساختارمند پدیدهها، امور و شرایط. پس شکی در صداقت روشنفکران ما نیست. ما آدم های صادق و دلسوز زیادی داریم ولی درک علمی از پدیدهها و امور در قشر روشنفکر خیلی ضعیف است بویژه در علوم انسانی ولی صد درصد شما درک کردید در دنیایی که داریم زندگی میکنیم علم وفناوری به کجا رفته است؟ چه تولیدات و چه دستاوردهایی داشته است؟ ما یک جلسه داشتیم با سه تا از دوستام این مطالب را مطرح کردیم ما یک ایران داریم پس سلامت و امنیت و توسعه ایران هدف همه هست؟ وقتی یک هدف وجود دارد چرا ما باید صد تا حزب داشته باشیم؟(احزاب تحقق هدف است) تناقض است پس این دلیل یا مبنای آن این است که آن خرد جمعی شکل نگرفته است خرد جمعی و این بحث منافع ملّی و خرد جمعی و این بحث ما را به این راهکار میرساند که همه آدمها صرف نظر از هر قید و شرطی در تلاش برای تحقق منافع فردی خود هستند. اما تا قبل از عصر روشنگری این تلاش برای تحقق منافع فردی با روشهای فردی بود.
عصر روشنگری این را به ما گفت ارائه و تولید کرد تحقق منافع فردی از طریق یا با روشهای تحقق منافع جمعی، این هنوز تو قشر روشنفکر ماست که در مورد این چیزها بحث نمیشود یعنی پرداخته نمیشود در راستای همین بحث در دنیای امروز درک ساختارمند، منافع ملی، نخبگان. برای تمامی حرفها یک ریشه دارد. صرف نظر از زمان و مکان، فرد آزمایشگر باید به این نتیجه برسد که حالا هر آنچه که ما در زیست اجتماعی داریم هر آنچه بر در و دیوار و صندلی ماشین و آسفالت و لباس و همه چیز محصول درک علمی امور و پدیدهها و شرایط است پس آن چیزی که ما لازم داریم فهم علمی پدیدههاست. چون با فهمیدن علمی که ما میتوانیم آن را به دست بیاریم حالا حکومت چیست؟
امروز یک تعریف مشخص دارد مثل یک صندلی، مثل یک موبایل مثل یک چایی شما هر سال اینها را بررسی کنید بهتر است. پس حکومت ما چون مبتنی بر این نیست منافع ملی هم نیست در اعماق تاریخ و آسمانها، در آینده میرود. روشنفکران ما بزرگترین اشتباهشان آرزو محور بودن است. دنیای عمل، دنیای واقعی دنیای ممکنات است، نه آرزوها و چیزهای مطلوب. در ایران خیلی کم و کاستیها داریم این خیلی مهم است که بخش بزرگی از روشنفکری ما چیزی که گفتیم بزرگترین اشکال آن این است که با عالم واقع تعامل بسیار ضعیفی دارند خیلی چکیده و خلاصه بگویم بزرگترین اشکال روشنفکران ما با واقعیات با زمان حال این است با زمان حال تعامل خیلی ضعیفی دارند یا در گذشته یا در آینده بزرگترین چالش روشنفکری ما این است. و مطلبی که دارم روی آن کار میکنم آفت روشنفکری است.
از کدام نویسنده ایرانی یا خارجی تأثیر گرفتهاید؟
من با نویسندگان ایرانی زیاد آشنا نیستم ولی چند سال خارج از کشور بودم یک مقطع زمانی آقای داستایوفسکی، یک آقایی به نام سورن کییرکگور دانمارکی بانی یا به اصطلاح پدر فلسفه اگزیستانسیالیسم هست کلاً مکتب اگزیستانسیالیسم خیلی ذهن من را شکل داد در یک مقطع خیلی حساس که من خیلی تحت تأثیر اندیشههای آقای سورن کییرکگور دانمارکی و داستایوفسکی هستم حالا بعداً بقیه نویسندگان را هم خواندم ولی این دو تا خیلی روی من تأثیر گذاشتند.
نحوه آشنایی شما با حزب چگونه بود؟
حزب دقیقاً 13 اسفند 89 اولین یادداشتم را در روزنامه آفتاب یزد نوشتم یک نکته را بگویم جواب سؤالی که از من کردید از دیگران میپرسیدید شروع میکنند یک داستان را تعریف میکنند انگار که صد در صد روی همه چیز کنترل داشتند ولی واقعیت این است که آدم هیچ کنترلی ندارد مثل ذراتی داخل میکروسکوپ هستند که نگاه میکنید ذرات میخورند به همدیگر مسیرشان عوض میشود هیچی من اول این را نوشتم همان طور که شروع کردم به نوشتم بعد آفتاب یزد یادم نیست بعد از یک مدت کوتاهی توی مردمسالاری هم مطلبی نوشتم یکی از مسئولین آنجا گفت اگه تمایل دارید بیا با بچهها ارتباط بگیریم و رفتیم و یک سال آنجا بودیم و ادامه پیدا کرد و با دیگران آشنا شدیم در رابطه با بازخوردهایی که از این مطالب میگرفتم از جاهای مختلف خوندم تأثیر داشت و بعد همینجوری با احزاب مختلف ارتباط گرفتم و عضو بودم بعد در رابطه با همین بحث منافع ملّی که میخواستم نظر سیاسیون و اندیشمندان را بپرسم یک تماس با آقای حکیمیپور گرفتم یادم نیست چند سال پیش بود رفتم ایشان را دیدم این شد مبنای آشنایی من با حزب اراده ملت. بعد یادم است چند ماه بعد آقای علی هادیان تماس گرفتند و گفتند اگر تمایل دارید با ما همکاری کنید، بیایید اینجا و من هم موافقت کردم و با هم صحبت کردیم و ادامه دادیم ولی بعد از یک مدت به این نتیجه رسیدم که کلاً همه چیز بیهوده است و از احزاب و نویسندگی کناره گرفتم. باز حالا یک مدتی شروع به نوشتن و ارتباط گرفتن کردم.