
بیانیه تحلیلی حزب اراده ملّت ایران در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 1403
حزب اراده ملت ایران پس از اعلام مهلت ۵۰ روزه برای برگزاری انتخابات ریاستجمهوری، در ابتدا با مدیریت دفتر سیاسی حزب، دیدارهایی را با نامزدهای نزدیک به جناح اصلاحطلب (جریان دوم خرداد) تنظیمکرد و با توجه به نزدیکی ماهوی مواضع دکتر مسعود پزشکیان در مباحث عدالتمحورانه با حزب، دیدارهایی در بالاترین سطح تشکیلاتی با ایشان ترتیب داده شد. در این دیدارها، حزب، برنامهای را در حوزه تشکلها و نهادهای مدنی به ایشان و مدیریت ستادشان تقدیم کرد که در این برنامه پیشنهاداتی در خصوص تسهیل مسیر نهادهای مدنی در دولت آینده مطرح شده بود. این طرح بعداً بصورت مکتوب نیز به تصویب ریاست کل ستاد دکتر پزشکیان رسید و بلافاصله کار حزب در ستاد ایشان در قالب واحد «تشکلها و نهادهای مدنی» شروع شد. البته خارج از این نقش، تعدادی از اعضای حزب نیز مسئولیتهای متفاوتی در سطح ریاست ستاد استانی و شهرستانی را پذیرفتند.
اینک و با گذشت بیش از ده روز از فعالیت ستادی حزب در حمایت از دکتر پزشکیان، شورای مرکزی و دفتر سیاسی حزب بیانیهای تحلیلی را در مورد شرایط موجود و دلایل ورود حزب به اين انتخابات منتشر نموده است که خدمت ملت بزرگ ایران ارائه میگردد.
بیانیه تحلیلی حزب اراده ملّت ایران در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 1403
بنام خداوند جان و خرد
ملّت بزرگ و اصیل ایران!
اینک که مسیر تاریخ سیاسی، پس از حادثه ناگواری که برای رئیس فقید دولت سیزدهم و همراهانش پیش آمد، موجبات برگزاری انتخاباتی زودهنگام را فراهم ساخته است، در عمل به وظیفه ذاتی تحزّب و کنشگری سیاسی، لازم است نکاتی روشنگر را پیرامون این انتخابات، با شما صاحبان اصلی ایران عزیز از زبان حزب "اراده ملت ایران" در میان بگذاریم.
بیشک نهاد «انتخابات» و مراجعه به آرای عمومی مردم، یکی از ارکان بنیادین مردم سالاری است و نادیدهگرفتن و تضعیف آن، چه از سوی دولت و چه از سوی ملّت، جز به کمتوانسازی حاکمیّت شهروندان بر سرنوشت خویش نمیانجامد؛ اما این واقعیّت را نیز نباید از نظر دورداشت که نهاد «انتخابات» را معنا و مناسباتی هست و در عینحال شرطی لازم است برای دموکراسی و نه شرطی کافی. ای بسا کشورهایی که مراجعه به آرای شهروندان، صرفا به لحاظ صوری در آنها انجام میپذیرد و سازوکارهای لازم برای تحقّق آمال و آرزوهای مردم از این طریق فراهم نمیشود. در کشور عزیز ما ایران نیز، در چند دهه گذشته، کم یا بیش، وضع بدین منوال بوده است و تنها در مقاطعی کم شمار، قاطبۀ شهروندان توانستهاند از راه صندوق رأی، ارادۀ خود را جاری و ساری ساخته، در تعیین سرنوشت ایران و ایرانیان و ترسیم راهبردها و رویکردهای کلان در مدیریت کشور، تاحدودی نقشآفرینی کنند. پرواضح است که در بیشتر موارد، به دلیل دخالتهای سیستماتیک اقلیّتی از بدنه حاکمیّت که گرانیگاه مدیریت انتخابات را در دست داشتهاند، ارادۀ ملّی حتی در بستر رود خروشان رأی مردم، به جریان نیافته است. سه انتخابات اخیر نمونههای بارز رویکرد یکدستسازی است و به کاهش بیسابقه مشارکت منتهی شدهاند.
اکنون در آستانه انتخاباتی زودهنگام و خارج از معادلات جاری برای مدیریّت کلان کشور هستیم. مجال چند ده روزهای در جامعه، برای اندیشیدن و اظهارنظر و گفتگو و تأمل پیرامون وضعیت کشور فراهم گردیده است. به نظر میرسد که آرایش نیروهای سیاسی در سطح ملّی، چیدمان دیگری به خود گرفته است و شور و اشتیاقی برای حضور و مشارکت در میان اصلاحطلبان و بخشهایی از تحولخواهان زنده شده اما کماکان بخش وسیع و چشمگیری از جامعه، تصمیمی برای ورود و رونقبخشیدن به این کارزار ندارد. لذا اینروزها آنچه بیش از تنور انتخابات، گرم و پرهیجان شده، بازار تحلیلها و گمانهزنیهایی است که از سوی شمار زیادی از گروهها و جریانات و شخصیّتهای تحوّلخواه و اصلاحطلب پیرامون رویکرد و انگیزههای نظام در پس این انتخابات، مطرح میشود.
در مسیر این کارزار، پنجنفر از نامزدهای اصولگرایان به این مرحله رسیدهاند که به نظر ترکیبی از تمامی طیفهای این جریان، از معتدل تا رادیکال، از عملگرا تا آرمانخواه و از نامزد اصلی تا پوششی را در بر میگیرند. این، درحالی است که از سوی جناح اصلاحطلب، تنها یک نماینده در گذر از سدّ نظارت استصوابی کامیاب بوده است که بیتردید تمامی گفتمانهای غیراصولگرا، منتقد و مخالف را پوشش نخواهد داد. در این شرایط خاص، به نظر میرسد که تکلیف دو جریان مشخص است. یک جریان، بخش بزرگ اپوزیسیون رادیکال خارج و داخل کشور که پیشتر نیز با دلایل مختلفی بر موضع تحریم انتخابات اصرار میورزید، انگشت محکومیّت را به سوی انتخابات کنونی و هر انتخابشونده و انتخابکنندهای در چنین کارزاری نشانه میرود. یک جریان نیز ذیل جریان اصولگرایی کشور شامل اصولگرایان، محافظهکاران و تندروهاست که با برخورداری از نامزدهای نهچندان در تراز ریاستجمهوری اما متنوع، مسیر خود را برای مشارکت روشن میداند.
اما طیف گستردهای از مردم در این میان هستند که به نسبت از کمشمار به پرشمار، شامل اپوزسیونهای معتدل، تحولخواهان، اصلاحطلبان و مستقلین را شامل میشوند که در بخش دوم بیانیه تحلیلی حزب تلاش داریم به تقسیمبندی نهچندان دقیق و همینطور فرضهای سیاسی این گروهها و رویکردهای انتخاباتی ایشان بپردازیم.
الف- یک دسته اصلاحطلبان جریان دوم خردادند که با ورود به این انتخابات، به نظر میرسد که جمهوریِ مشروط و محدودی را پذیرفتهاند و قبول کردهاند که ضمن انتقاد و گاه مخالفت با شرایط حکمرانی موجود، در ساختار فعلی قدرت حضور و نقش داشته باشند. در میان ایندسته، دو فرض به چشم میخورد که مرزی شایسته توجه از یکدیگر دارند. یک فرض آنست که نظام جمهوریاسلامی ایران، پس از ناکامی در پیشبرد روند خالصسازی و با در نظر داشتن جمیع چالشها و معضلات، اعم از جهانی و منطقهای و داخلی، تصمیم به چرخشی جدّی و مشهود در سیاستهای کلّی و رفتارهای سیاسی خویش گرفته است؛ یا دستکم مایل است از عمق و غلظت و وسعت خالصسازی به نفع گشودهتر کردن دایره بازیگران بکاهد.
لذا به کرسی نشستن چهرهای کمحاشیه و قابلاعتماد در جایگاه ریاستجمهور، که خطوط قرمز را مطمعنظر و رفتاری قابلپیشبینی دارد، قابلتحمل است. این فرض از سوی تریبونهای مختلفی متهم به خوشبینی و سادهاندیشی شده، بااینحال شواهد متقن و محکمی هم بر رد آن نیست. لذا موجب گردیده تا بخشی از جامعه منتقد به میدان کشیده شوند که پیشتر به نظر میرسید از این کارزار ناامید و رویگردان شدهاند. این بازگشت، بنوعی برای حاکمیت مطلوب است و از سوی دیگر نیز به کاهش قطبیشدن جامعه میانجامد و برای مسیر دراز و پرمشقت تحقق مردمسالاری در ایران نیز، خالی از مزیت نیست.
رویکرد دوم اصلاحطلبان دومخردادی، که شمار زیادی از اصلاحطلبان بر آن مدارند، رویکردی مبتنی بر تلاش مداوم جهت شناسایی و کشف فرصت ورود به دایره رسمی قدرت و بازیگری در عرصه سیاست رسمی است. آنها هرچند در مقاطعی بر طبل عدممشارکت یا قهر انتخاباتی زدهاند، اما تحلیل عمومی آنها استفاده از کمترین روزنهها برای ورود در جمع سیاستگذاران کشور، فارغ از رویدادها و مختصاتیست که جامعه از سر میگذراند. ایشان بر ادله واقعبینی خود تاکید کرده و درگیر آرزومندی و آرمانخواهی نمیشوند و مایلند در هر شرایطی با حداقلی از ممکنات دست به بازی قدرت بزنند.
ب- دسته دیگر شامل تحولخواهان، هواداران جنبش سبز، جنبش دانشجویی و جنبش مهسا هستند، یا بنوعی جریانی که دیگر با جمهوری مشروط و محدود، سر سازگاری ندارد. این گروه، طیف چشمگیری هستند که قشر خاموش و یا خاکستری و عدممشارکتیها، خطاب میشوند و تا این لحظه با ادامه چنین سازوکاری در انتخابات، همداستان نشدهاند. آنها از یکسو مهندسی انتخابات به قصد افزایش مشارکت و از سوی دیگر ناکامی در هرگونه تحول و تغییر اساسی حتی در صورت به کرسی نشستن چهرههایی چون پزشکیان را برهان میآورند و معتقدند با پذیرش چنین مناسباتی، زمینی طراحی و چیده میشود که در آن نامزد اصلاحطلبان چه رای بیاورد و چه رای نیاورد، در هر حال پیروز نهایی، حاکمیت است. چرا که در یک حالتش میتواند به پیچیدن نسخه اصلاحطلبان در سپهر سیاسی رسمی بینجامد و در حالتی دیگر دولتی آنچنان مقید و دستبسته را محقق میکند که با تعارضات و بحرانآفرینیهای روزانه، به زمین میخورد و در هر دو حالتاش نیز به افزایش مشارکت و زدودن انگخالصسازی میانجامد.
به نظر میرسد که با وارد کردن نامزدی در تراز دکتر پزشکیان، نه تنها یکدستی نامزدها و رقابت انحصاری بین اصولگرایان بر هم ریخته، بلکه زمینهساز شکلگیری یک جریان سوم شده است. جریان سومی که بر خلاف اپوزسیونِ تندرو و تحریمی، هنوز میتواند نسخه عدممشارکت خویش را بشکند و به نهاد انتخابات بازگردد، مشروط بر آنکه نامزدی با شاخصهای مشهودتری از آزادیخواهی، تحولخواهی، جسارت و تبعیضزدایی، بتواند پا به میدان بگذارد.
اکنون ورود اصلاحطلبان جریان دوم خرداد به انتخابات اخیر باعث مرزگذاری دقیقتری بین خودشان و این جریان سوم نوپدید گردیده است. لذا لازم است که این جریان سوم، با پشتوانههایی که در جنبشهای اخیر برای خویش ایجاد کرده، استقلال نسبی خود را از سایر جریانها حفظ کند تا بلکه بتواند در فرصتهای آتی تغییر موازنهای، به نفع نیروهای تحولخواه در سپهر سیاسی ایران رقم بزند.
جریان دوم خرداد هم در صورتیکه بر ورود جریان عدممشارکتیها یا تحولخواهان، به انتخابات اصرار نورزد، این توان را دارد که با مصونیت از اعوجاج، خود را در ساختار رسمی، باقی و موثر نگاه دارد. در چنین شرایطی ما شاهد وجود دو جریان مطلوب در ایران خواهیم بود. لذا نیروهای دسته سوم یا تحولخواه که نامزدی در این انتخابات ندارند، با حفظ مواضع خود در صورت پیروزی یا شکست دکتر پزشکیان، با پرهیز از هرگونه وسوسه قدرت، میتوانند در بلندمدت نماینده بخش وسیعی از جامعه ایران باشند تا زمانی که در ادامه کنش پایدار خود، حاکمیت را وادار به پذیرش خویش کنند.
در بخش سوم این بیانیه تحلیلی باتوجه به اینکه هنوز بطور دقیق مشخص نیست که از میان تعابیر و تفاسیر و مفروضات و تحلیلهای ارائهشده در این کارزار، کدامیک به حقیقت نزدیکتر است، اشاره اختصاصیتری به حزب خواهیم داشت.
حزب "اراده ملت ایران" خود را تشکیلاتی در مرز بین جریان دوم خرداد و نیروهای تحولخواه بشمار میآورد. در میانمدت، حزب اراده ملت ایران با توجه به مبانی تشکیلاتی و نوع نگاه فعلی خود، به سمت نیروهای تحولخواه و جریان سوم حرکت میکند. حزب اراده ملّت ایران باتوجه به بافت فراگیرش، برای تکتک نیروهای خود اصل اختیار و آزادی اراده را محترم میشمارد و باتوجه به اینکه از حضور نیروهای متنوع و متکثری برخوردار است. در این مقطع، تصمیم خویش را بصورت الزامآور و به عنوان تکلیف حزبی برای تکتک اعضای خود صادر نمیکند.
اما، با رعایت اصل عُقلایی «تصمیم مشخص در شرایط مشخص»، علیرغم گزینش بسیار سخت و با عنایت به همه کاستیهایی که شرح آن در این مجال نمیگنجد؛ و با علم به اینکه جایگاه ریاستجمهوری، هم بهلحاظ قانونی و هم بنابر ساختار قدرت پنهان در نظام جمهوری اسلامی ایران، از توان و کارایی لازم برای حلّ مشکلات حاد و مواجهه با اَبر بحرانهای کشور، برخوردار نیست، اینبار تصمیم به مشارکت تشکیلاتی در ستاد دکتر مسعود پزشکیان در قالب «ستاد تشکلها و نهادهای مدنی» گرفته است.
حمایت حزب از یک نامزد، با استفاده از منطقی صورت پذیرفته است که معطوف به دو نکتۀ اساسی است؛ نخست آنکه علیرغم اختیارات و گسترۀ عمل بسیار محدود پُست ریاستجمهوری در ساختار سیاسی و مدیریتی فعلی جمهوریاسلامیایران، خاستگاه فکری شخص رئیسجمهور، جهتگیری نظری و شیوههای عملی او برای اداره کشور، در تأمین منافع ملّی، رفاه اجتماعی و ترسیم افقی روشن برای آینده ایرانیان، متغیّر بسیار تأثیرگذاری میباشد؛ پس این باور یأسگستر را ناموجّه میانگارد که: «فرقی نمیکند چه کسی بر صندلی پاستور تکیه زند». حزب "اراده ملّت ایران" بر این نکته ظریف پای میفشرد که فرق است بین رئیسجمهوری که در اندیشۀ توسعه و پیشرفت ایران عزیز است با رئیسجمهوری که برپایه اندیشههای آخرالزمانی و ایدهآلیستیِ دستنیافتنی، ستیز با کلّ جهان و جهانیان را رسالت خود میپندارد و در این مسیر، حراست از تمامیّتارضی کشور و خدمت خالصانه به شهروندان را نادیده میگیرد. فرق است بین فردی که با تقسیم مردم این سرزمین کهن به «خودی و غیرخودی» و ایجاد تعارضات و تضادهای مصنوعی، گسلهای اجتماعی را فعّال و انسجام ملّی را برهم میزند، با فردی که تکثّر و تنوّع در دین، مذهب، زبان، اندیشه و قومیّت را در فرهنگ و تمدن اصیل ایرانی به رسمیّت میشناسد. از سوی دیگر حزب اراده ملت ایران با ارجنهادن به ارزش باشکوه زندگی، و غنیمتشمردن لحظهلحظه عمر تکتک انسانها، هر گونه گشایشی هرچند کوتاه را، برای شهروندان مغفول، پاس میدارد
حزب "اراده ملّت ایران"، همچنین در تعیین مصداق مناسب برای تصدّی این جایگاه ملاک و معیارهایی داشته ¬است که اهمّ آنها عبارتند از: التزام به اخلاق، قانون، دانش و تجربه در عمل و ایمان به کرامت انسان و ارجمندی ایران و متعهد به ایدۀ توسعه پایدار توام با ارزشهای سوسیالدموکراسی.
حزب اراده "ملّت ایران"، در نهایتِ احترام به تمامی سرمایههای انسانی کشور عزیزمان ایران، اعم از زن و مرد و پیر و جوان، و ابراز تأسف از اینکه افراد شایسته و بلکه شایستهتر دیگری نیز میتوانستند در فهرست نامزدهای این دوره از انتخابات ریاست جمهوری قرارگیرند، جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان را از میان شش کاندیدای احراز صلاحیّتشده توسط شورای نگهبان، مورد حمایت خویش قرار داده است. ناگفته پیداست که فردای انتخاب دکتر پزشکیان به سمت ریاستجمهوری، حزب "اراده ملّت ایران"، ضمن اعلام همکاری برای تحقق عملی وعدههای ایشان در مسیر منافع ملی، به یکی از جدّیترین و در عین حال منصفترین پرسشگران، منتقدان و مطالبهگران وی تبدیل خواهد شد.
به امید سربلندی ایران و ایرانیان
حزب اراده ملّت ایران