4 تیر 1403-8
ویژه نامه انتخابات ریاست جمهوری
در برابر انسداد
در باب انتخاب و انتخابات حرف زیاد است و پرسش بسیار. شرکت کنیم یا نکنیم؟چرا شرکت کنیم؟اگر شرکت کنیم چه می شود یا می تواند بشود؟اگر شرکت نکنیم چه؟
پاسخ هم، بسیار است و تحلیل بسیارتر. هر پاسخی به این پرسش ها می دهیم و هر تحلیلی داریم، ارزشمند است، منوط به آنکه منجر به فعل و کنش شود. آنچه سم است و مهلک، انفعال است، انفعال!
اینکه سرخورده، کنجی بنشینیم و بگوییم همه بدند، همه ی راهها بسته است و هیچ کاری نمی توان کرد، یعنی به پیشواز مرگ رفتن، از ترس مرگ!. شاید همه ی اینها درست و مطابق واقع هم باشد، امّا فراموش نباید که “ما زنده بدانیم که آرام نگیریم”!
زنده و پویا بودن به نفس کشیدن و دارا بودنِ حیات نباتی نیست، به کنش است و تقلّا و تلاش. زنده و بیدار، می کوشد، حتی اگر راه بسته باشد، حتی اگر راهی نباشد و حتی اگر گریزی نتوان یافت. هیچ محکوم به مرگی را می شناسید که حتی هنگام جان دادن بر دار، دست و پا نزند؟!. این ویژگی و طبیعت ماست که نمی-توانیم نکوشیم.
خیلی جاها کوشش هم می کنیم اما تلاشمان نتیجه ای ندارد و حتی امید نتیجه ای هم در آن نیست. بعضاً فقط تقلّا می کنیم چون نمی توانیم آرام باشیم، مانند همان مثال بالا درباره یک اعدامی. این، به خاطر مکانیزم فیزیولوژیکی ماست. اما اغلب با اراده ای معطوف به حصول نتیجه می کوشیم. اما همه ی نتایج مورد نظر ما چرا حاصل نمی شوند؟ شاید به خاطر اینکه از ابتدا هم حاصل شدنی نبوده اند و نمی دانستیم، یا در انتخاب و اِعمال روش دچار اشتباه شده ایم و به بیراهه رفته ایم، و یا روند و مراحل تلاش را به تمامه رعایت نکرده و طی نکرده ایم، حال دچار انسداد شده ایم.
هر کدام از این حالات سه گانه، احوال امروزمان باشد، کوشش تدریجی راه کارش است؛
“رهرو آن نیست که کُند و گهی خسته رود رهرو ان است که آهسته و پیوسته رود”
اگر دست و پا زدنِ ما برآیند مختصات فیزیکی ماست، پس چرا دست و پا نزنیم؟، اگر نتیجه ی مطلوبمان حاصل شدنی نیست، چرا هدف جدیدی تعریف نکنیم که با امکانات موجودمان حاصل شدنی باشد؟ و اگر در میانه ی روندی روبه جلو هستیم چرا از پای بیفتیم و دست از تلاش برداریم؟.
مجمل و مختصر گفته ام اما گمانم این است که لبّ کلام را گفته ام. بیانیه ی “حزب اراده ملت ایران” که هسته ی اصلی و بهانه ی اولیه و مبناییِ این ویژه نامه است این منظور را بیشتر تبیین کرده، مضاف بر اینکه دعوتتان می نمایم به مطالعه و تأمّل در آن، از آنجا که سخن گفتن با تمثیل و اشاره بر تأثیرش می افزاید، فرازی از کتاب معروف و مهم تیموتی اسنایدر را نقل می کنم که با نام “در برابر استبداد” در ایران منتشر شده و در واقع “بیست درس از بیست قرن” نام داشته و زمانی نوشته شده که خطر سیطره ی شارلاتانیسم ترامپ بر دموکراسیِ کارآزموده و موفق آمریکایی بروز کرده بود.
“ مردی که برهنه در زمین فوتبال می دود قطعاً ایجاد اختلال می کند ولی قواعد بازی را تغییر نمی دهد. تفکرِ اختلال، نوعی کم تجربگیِ نوجوانی است؛ فرضش این است که پس از خرابکاری نوجوانها، بزرگترها می آیند و خرابکاری آنها را درست می کنند.
ولی بزرگتری در کار نیست. خودمان مسئول این اوضاع خراب و آشفته هستیم.”
القصه، سخن کوتاه کنم.کیان و موجودیت دموکراسی و جمهوریت جامعه ی ما بیمار است. بسیار کسان که دلخورند و البته سرخوده و نا امید. شاید یک پزشک بتواند درمانش کند. فعلاً یک پزشک درمانش کند تا بعد، در فرصت مقتضی تقویتش کنیم. دموکراسی درمیان ما به فوریت های پزشکی محتاج است و پزشکیان تا حد زیادی توان آنرا دارد که پزشکِ کیان این جمهوریت بشود.