محمد صادق جوادی حصار، فعال مدنی اصلاح طلب در گفت و گو با اراده ملت عنوان کرد:
ریشه تقابل حاکمیت در برابر مردم از خود حق پنداری قدرت نشأت گرفته است
اراده ملت، فائزه صدر: مهدی باقری نماینده زنجان در مجلس شورای اسلامی اخیرا اعلام کرد: "نیروی انتظامی فعلا اولویت امنیت کشور را دارد و چون کمبود نیرو داریم، گشت ارشاد فعالیت نمی کند، اما با مصادیق شکستن حریم عفاف جامعه به شدت مقابله میکنیم و در خصوص حجاب و عفاف اصلاً کوتاه نخواهیم آمد." اظهارات این نماینده مجلس در حالی منتشر شده که کشور نزدیک به دو ماه هزینه طرح ناموفق گشت ارشاد را پرداخته و همچنان اعتراضات در این خصوص در سطح کشور ادامه دارد. اراده ملت در گفت و گو با محمد صادق جوادی حصار، فعال مدنی اصلاح طلب به بررسی این موضوع پرداخته که در ادامه می خوانید:
طرح گشت ارشاد از ابتدای اجرا با واکنش منفی جامعه و نخبگان روبرو بود ولی این طرح ادامه پیدا کرد. این طرح طی دو دهه چه دستاوردی در حوزه حجاب داشت؟
گشت ارشاد برای امر حجاب به راه افتاد که طراحان و مجریان این طرح آن را قبول داشتند و بخش هایی از مردم نسبت به آن معترض، بی اطلاع یا مخالف بودند. می خواهید برخوردی هدایتگرانه با مساله داشته باشید و مامورانی را در سطح شهر قرار می دهید که آن ها مخالفان، یا معترضان به قانون حجاب اجباری را مطلع کنند، تذکر بدهند و یا تهدید و بازداشت کنند.
این روش در گشت ارشاد معمول بود. اهدافی تعیین شده بود و جامعه ای از زنان را هدف گذاری کردند که در نهایت منجر به برخورد مردم با گشت ارشاد شد. گشت ارشاد معمولا با روش های ناپسند با مردم برخورد می کرد و روش کار بر پایه زور و تهدید بود. وقتی به بخشی از جامعه تلقین می کنید که شما می خواهید بی حجابی را ترویج کنید یا شما مخالف اسلام هستید این بخش در مقابل شما موضع می گیرد.
سابقه گشت ارشاد نشان می دهد که هیچ کدام از برنامه هایش در جامعه اثر مثبت به جا نگذاشت و مردم را نسبت به واکنش های معقول در حوزه امر به معروف و نهی از منکر حساس و خشمگین کرد و مردم را به واکنش وا داشت. شکی نیست که دستاورد گشت ارشاد برای کشور، رضایت بخش نبود و حتی مورد توجه جامعه متدینین هم قرار نگرفت و عموم مردم را به تقابل با مساله امر به معروف وا داشت.
به نظر می رسد در حاکمیت این نگاه وجود دارد که حذف یک طرح ناکارآمد به معنای کوتاه آمدن در مقابل معترضان است. این نگاه از کجا نشات می گیرد و چرا سیستم، بازدهی طرح ها و پروژه هایش در حوزه حجاب و عفاف را بررسی نمی کند؟
این نگاه عاقل اندر سفیه حاکمیت، عامدانه است. معتقدان به این روش گمان می کنند مردم از فواید طرح ها و برنامه ها و شیوه های آن ها آگاه نیستند. مردم را از خودشان پایینتر و ناآگاه تر فرض می کنند و از خطرات گشت ارشاد بی اطلاع هستند. روحیه بخشی از جریان قدرت و حاکمیت این است که: "ما می دانیم و مردم نمی دانند".
از این رو مسائل را به جدال حق و باطل تبدیل می کنند. گویی تصمیم گیران در موضع حق و منتقدان در موضع باطل هستند و حکمی را که دین برای باطل دارد در برابر هر نوع انتقادی روا می دارند. سیستم می گوید چون ما در موضع حق هستیم اگر در برابر اعتراضات مردم کنار بیاییم این عقب نشینی حق در برابر باطل است. ریشه تقابل حاکمیت در برابر مردم کشور که صاحبان اصلی مملکت هستند از همین نگاه نشات گرفته است.
اما در حقیقت امر، جمع آوری گشت ارشاد و عقب نشینی در حوزه طرح های این چنینی نه تنها کاری غلط با آثار و تبعات منفی نیست، بلکه احترام به خواسته ملت و احترام به شعور صاحبان این کشور است.
در مورد صورت مساله هم همین مشکل را می بینیم. در ادبیات حاکمیت از اصطلاح اغتشاش و در گفتمان جامعه از واژه هایی نظیر اعتراضات و تجمعات و مطالبات استفاده می شود. آیا این روحیه قدرت به عمیق شدن فاصله بین مردم و حاکمیت می انجامد با خیر؟
ویژگی نگاه از بالا به پایین همین است. نگاهی که خودشان را مرکز قدرت می بینند و خود را در جایگاه حقیقت و حقانیت می دانند. به عبارتی خودبینی و خود را کامل و بدون عیب پنداشتن، خود عقل پنداری و خود حق پنداری در درون حاکمیت باعث شده که مخالفان و منتقدان به حاکمیت سیاسی کشور را مخالفان به ساحت مقدسات دینی معرفی کنند.
در ادبیات قدرت کمتر از کلمه اعتراض استفاده می کنند. حداکثر جدایی بین نگاه حاکمیت با نگاه مردم را در مساله نابرابری های اجتماعی و بی کفایتی های سیاسی و برخی مسائل اخلاقی می بینیم.
اما حاکمیت جبهه مقابل خود را مخالف اصول و مقدسات و مخالف تعاریف حداکثری از مقولات دینی نشان دهند و منتقدین و مطالبه گران و معترضین و مخالفان را به عنوان دشمنان ساحت مقدس دین معرفی و سرکوب می کنند و همین هم عامل خشم بیشتری در جامعه است چون جامعه یک اکثریت مسلمان است.
در داخل حاکمیت چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ چرا با اصرار بر ادامه داشتن طرح هایی مثل گشت ارشاد، همچنان به عمیق شدن فاصله بین حاکمیت و مردم دامن می زنند؟
به نظر من در مسیر منطقی و در مسیر استدلال خود را بازنده می دانند و احساس می کنند که در جدال کلامی و در مبارزات منطقی و استدلالی پای استدلالشان می لنگد و در برابر مطالبات مردم حرفی برای گفتن ندارند.
بنابراین پای این مانده اند که تا آخرین مرز که همان خشونت است به شیوه خود ادامه دهند و از یک سو متکی به آموزه های فرهنگی و دینی و از سوی دیگر متکی بر قدرت سازه ای دولت و نظام، معترضان را سرکوب یا گوشه گیر کنند و آن ها را از موضع خودشان دور نگه دارند. حاکمیت بیشتر در این جهت است.
سوختن سرمایه ها قابل جبران نیست. در نهایت من این رفتارها را به ضرر ملت می بینم. اما وقتی شکاف بین دولت و ملت زیاد می شود زیان آن برای دولت است.