دکتر علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس در گفت و گو با اراده ملت هشدار داد:
تمام دانشهای مورد نیاز برای رویارویی با جوانان در کارشناسان فقهی و نظامی جمع نشده است
بیش از یک ماه کشور شاهد وقایعی متفاوت بود که با عناوینی چون اعتراض، اغتشاش، ناآرامی، تجمع، جنبش یا شورش معرفی میشوند. هر گروه، شخصیت یا رسانهای اتفاقات اخیر را با اسم مطلوب خود تحلیل و توصیف میکند. از نظر جامعهشناسی نام این وقایع چیست و چگونه تعریف میشود؟
به لحاظ علوم امنیتی این جریان ناآرامی نام دارد. اگر بخواهیم قرائت حکومتی را به کار ببریم این اتفاقات اغتشاش نام میگیرد. اما از دید من این جریان دقیقاً یک خیزش و جنبش است. یعنی همه ویژگیهای یک جنبش را می توان در حرکت اخیر دید.
جنبشها معمولاً در آغاز رهبر مشخص ندارند و چندان سازمان یافته نیستند. همچنین جنبشها معمولاً با هدف مشخصی حرکت نمیکنند و مانند احزاب سیاسی دارای اهداف تعریف شده و برنامهریزی نیستند.
اگر بخواهیم از نگاه جامعهشناسی سیاسی و روانشناسی سیاسی در این رابطه بحث کنیم، می توان نام جنبش را در مورد اعتراضات اخیر به کار برد ولی خود من هم معمولاً در ادبیات روزانه از این مقوله با عنوان ناآرامی و شورش یاد میکنم. شورش با اغتشاش فرق میکند. شورش از کلمه شوریدن برآمده و به معنی شوریدن بر علیه یک ساز و کار و ارزشها و شوریدن بر علیه هنجارهایی است که مورد قبول بخشی از جامعه نیستند.
مطالبات این حرکت جدید است و با نسلی دیگر و روحیههایی متفاوت روبهرو هستیم. مطالبات این جنبش چیست و با اعتراض خود رسیدن به چه نقطهای را دنبال میکند؟
این رویه جدید، رویه زندگی است که ما از سال 96 به خوبی شاهد ظهورش هستیم. مقوله کلام، دین و بدن بحث بسیار مفصلی در فلسفه سیاسی است که از زمان افلاطون، زبان و بدن را از تن جدا کرد و درون خود ادبیات، هنر و مباحث مفصل دیگری دارد.
اما انسان امروزی مخصوصاً نسلهای جدیدتر جریان زندگی را میخواهند. مانند شعار این جنبش که (زن، زندگی، آزادی) است و در حقیقت به مقوله بدن بر میگردد. متأسفانه برخی از افرادی که مسئولیتی دارند و تریبونهای رسمی را در اختیار گرفتهاند و صاحب منصب هستند، مساله بدن و تنانگی را با مسأله برهنگی مساوی گرفتهاند. وقتی این دو مفهوم متفاوت را بر اساس افکاری که خودمان در ذهنمان داریم مساوی میبینیم طبیعتاً از قدرت درک آن چه که این جنبش میگوید عاجز هستیم.
نوجوان و جوان به عنوان پیشانی این حرکت و نسلهای قبلی که با او همراهی و همدلی دارد به عنوان بدنه این حرکت مطالبهای در راستای زندگی دارند. ولی مخاطب آنها نمیتواند درکی از خواسته این جریان داشته باشد و آن را به تلاش برای برهنگی تقلیل داده است. در نتیجه این رویارویی تبدیل به مناقشه میشود.
این نسل معترض چون چیزی برای از دست دادن ندارد راحت به کف خیابان میآید و بیمحابا شعار میدهد و از کتک خوردن و حتی کشته شدن هراس ندارد. دشمنان کشور نیز بر روی این نسل سرمایهگذاری کردهاند.
بهترین روش و شیوه برخورد با معترضان نوجوان چیست و چگونه می توان این گروه را به آرامش دعوت کرد بدون اینکه نوجوانان را گول بزنیم؟
در گام اول به جای اینکه تقابل کنیم باید وارد گفت و گو شویم. یعنی وقتی آنها کف خیابان هستند و اصحاب قدرت هم افراد خود را برای برخورد با آنها به کف خیابانها میآورد و این منطق وجود دارد که وقتی کسی وارد خیابان شد باید دستگیر شود و وقتی سنگ پرتاب کرد باید گلوله بخورد، تا وقتی شیوه اینچنین خصمانه است منتظر هیچ اتفاق خوبی نباشید.
باید از این حالت باید بیرون بیاییم و وارد مقوله گفت و گو شویم. شرایط ورود به مقوله گفت و گو این است که دست بر نقاطی که آنها را آزار میدهد نگذاریم. مسائلی مانند قطعی اینترنت و محرومیت از شبکههای اجتماعی یا ورود به حوزه زندگی خصوصی افراد و تعیین و تکلیف در شیوه پوشش، خوراک و تحصیل. و از همه مهمتر اظهار نظرهای تند و خصمانه برخی از مسئولین و چهرههای سیاسی و فرهنگی که بهمانند ریختن بنزین بر آتش خشم و نارضایتی است. باید محتاطانه، هوشمندانه با رعایت اصل احترام متقابل به گفت و گو با این جریان بنشینیم.
من در مصاحبههای مختلف اعلام کردهام که جامعه دیگر کشش امر و نهی مسئولین و نگاه از بالا به پایین را ندارد. نوجوان و جوان خشمگین و ناراضی دیگر این کشش را ندارد که به اسم امر به معروف و نهی از منکر به پوشش جامعه بتازید. افراد این جامعه احساس سنگینی میکند، وضعیت اقتصادی و معیشتی و شرایط زندگی خصوصی مردم جامعه بسیار سخت است. وقتی هر روز صحبت از طرح صیانت میشود و در خیابان به جوان و نوجوان میگوییم چرا تار موهایت بیرون است در حالی که نتوانستهایم امکاناتی برایش فراهم کنیم. حق اعتراض این جوان و نوجوان را به رسمیت بشناسید. این حداقل کاری است که می توان برایشان کرد.
تا ده سال پیش یک جوان باید برای خانهدار شدن 22 سال در صف میماند آن صف انتظار به شرط داشتن شغل، امروز به 74 سال رسیده است. نوجوان و جوان ما آینده زار کسانی را که شغل و کار و زندگی دارند میبیند و از آینده خود اش که هیچ کدام از این امکانات را ندارد خوف کرده و ناامید و سرخورده است. درنتیجه اگر بخواهیم کاری انجام دهیم بهترین کار این است که دست بر نقطه ضعف جوان و نوجوان نگذاریم.
دو، سه روز است که میبینم برخی از آقایان سخنرانی میکنند و میگویند ما گشت ارشاد را دوباره راهاندازی میکنیم و امروز نیرو نداریم و... این اظهارات تهدیدآمیز صرفاً نوجوان را عصبانی میکند و به همان بنزین بر روی آتش میماند. نوجوان مثل کهنسالان صبوری نشان نخواهند داد.
اتفاق اخیر دو وجه داشت. میتوانیم یک جریان هیبریدی را در آن ببینیم یک وجه آن گروه مصالحه گری بودند که خواهان اصلاح اند و گروهی هم خواهان تغییرات عمیق که همان رادیکالها هستند. اگر با این گروه وارد مصالحه شویم و اجازه ندهیم رویارویی ها و برخوردها به مناقشاتی بزرگ تبدیل شود، در مسیر درستی حرکت کردهایم.
طبیعتاً گروه اصلاحگر بیشتر میتواند تقویت شود و اگر این کار انجام نشود و صرفاً بخواهیم با تقابل با اتفاقات اخیر برخورد کنیم و یا با هر ابزار دیگری که در دست داریم با ناآرامی ها برخورد کنیم، متأسفانه جریان رادیکال درون این جنبش رشد پیدا میکند و در سالهای آینده شعارها و خواستههای نوجوانان و جوانان به سمت رادیکال شدن میرود. در شرایط کنونی کشور این اتفاق به نفع مردم و مملکت نیست و باید با شیوههایی درست، علمی و پذیرفته شده از تندروی در هر دو سوی ماجرا جلوگیری کرد.
به جای افرادی که تخصصی در این حوزه را ندارند متخصصین را به کار بگیرید و از آنها ایده و نظر بخواهید. نظر دادن در مورد یک جنبش اجتماعی نسل نوجوان و جوان از از محرومیتها و محدودیتها و مسائل معیشتی سرچشمه گرفته نباید از نظامیان نظرخواهی کرد! مثلاً فردی با سابقه در مسائل مذهبی راجع به تمام مسائل کشور از سیاسی و اقتصادی تا تربیتی و حوزه زنان و امنیت و... اظهار نظر میکند. برای روبهرو شدن با این جنبش و گذر از مراحلی که برای کشور خطرناک است به دانشها و تجاربی نیاز داریم که تمام آنها در کارشناسان فقهی یا نظامی جمع نشده است.
در حوزه ناآرامی ها به اصحاب علوم رفتاری نیاز داریم. چون این طیف بنابر تجربه میگوید حرف و اعتراض باید شنیده شود در این غائله کنار گذاشته شدهاند. باید مکانهایی را در نظر بگیریم که جوانان ما در آن جا اعتراض کنند و آزادی بیان و آزادی بعد از بیان داشته باشند که بتواند احساسات و هیجانات خود را تخلیه کند و با شنیدن حرفهای آنها بتوانیم برنامهریزی مناسبی داشته باشیم. این شیوه درستی است که چهار دهه جای آن در مدیریت اجتماعی کشور خالی بود.
در برابر چنین جریانی صرفاً با قرائت اغتشاش خواندن و با مزدور خارجی خواندن و با نادیده گرفتن خواستهها و مطالبات این حرکت، نمیتوانیم با این پدیده مقابله کنیم. عناوینی چون اغتشاش و مزدور و... و همین حرفها را در سالهای 88، 96 و 98 هم گفتیم، اما متأسفانه صورت مساله را پاک کردیم و ظاهر را آراستیم و از باطن و از حرکتی که به شکل یک جنبش در میآید غفلت شد. گوشها شنوا نبود و امروز در این نقطه بیبازگشت هستیم.
چه آیندهای برای جنبش اجتماعی جدید پیش بینی میکنید؟
امروزه میبینیم بخش بزرگی از جامعه در این سوی ماجرا و در کنار این جریان حضور دارد. نوجوانان و جوانان به عنوان پیشانی این حرکت دیده میشوند و در رأس این حرکت هستند. معترضان نسلهای قبل هم به دلیل همراهی و همدلی و نیروی تجهیز و تقویتی که دارند بخش بزرگی از جامعه را با خود همراه میکنند. طبیعتاً سیستم نمیتواند چنین جریان بزرگی را نادیده بگیرد. نادیده گرفتن سیل به ضرر خودمان تمام میشود.
اگر امروز بتوانیم ارتباطی برقرار کنیم و کلام جوان و نوجوانی را که تنها ساحت باقیمانده برایش، کف خیابان است بشنویم و درک کنیم. میتوانیم وبر ناآرامیها چیره شویم و گرنه متأسفانه پیش بینی این است که در ماهها و سالهای آینده دوباره شاهد تکرار ناآرامیها خواهیم بود و با کمال تأسّف این جریان هر بار رادیکال و رادیکالتر میشود.